خداوندگار راهنما زدن و برگشتن از جادهای هستم که یک آن وسط گاز دادن میفهمم اشتباهی راندهام! من از جادههایی که به شب منتهی میشوند، از جادههایی که چراغی در آن نیست، جادههایی که بین راه میفهمم آخرش بنبست و دره و دخمه است، میترسم تیتی. انگشتم مدام روی دکمه راهنماست. آمادهی برگشتنم. از هرچه بترسم از برگشت نمیترسم. ولی از همین نترس بودن، میترسم.
رزمایش کریمانه خادمیاران رضوی شهرستان محمودآباد بازدید : 371
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 14:24